این روزها اینقدر با هم شلوغ و بازی میکنین که من و بابایی رو حسابی خسته میکنین .امیر عباس که در 27 بهمن اولین قدم رو برداشت البته دقیقا مثل آدم آهنی دیروز تو خونه داشت میدوید بعد هم میخورد زمین. وقتی هم که داداشی تو دنبالش میکردی ذوق میکرد و سرعتش رو بیشتر میکرد . فرهنگ لغت امیر عباس آو (آب) ب ب (بابا) ماما(مامان ) موقع خوردن غذا دوست داره قاشق تو دست خودش باشه وقتی قاشق بالا میاره فوت میکنه بوس فرستادنش هم که دیگه هیچی از تمام وجود بوس میفرسته . البته پسر گلم محمد جواد هم وقتی که میرم خونه میاد بوسم میکنه و یک بوس محکم هم که میفرسته از اینکه من بگم آخ خورد به سرم ذوق میکنه و میخنده .ما شالله واسه خودش مردی شده که خودش...