بدون عنوان
چند روزه امیر عباس مریضه خیلی کم حوصله شده.از بس تو خونه شیطنت میکنه آدم تحمل بی حوصلگیش نداره . یک هفته غیر از ایم (شیر)چیز دیگه ای نخورده.وقتی خونه میرم میاد سراغم میگه قاقا (خوراکی).بعد از دستم میکشه مامان بل (بغل).دخ وا (برق رو روشن کن ).مامان داداش من آخ .
دیروز رفتم خونه مامان گفت امیر صورت محمد جواد رو چنگ انداخته.گفتم کی رو پسر من دست بلند کرده زود پرید جلو گفت مامان عباس نه پیشی.غروب بازم در حال خرابکاری بود که بابا دعواش کرد زود احساساتش گل کرد رفت رو مبل نشست گفت داداش بیا محمد جواد که رفت دستش انداخت دور گردن داداش با جدیت تمام گفت بابا بـــد.امیدوارم همیشه با هم و پشت هم باشید.
محمد جواد غروب کمی تب داشت وقتی اون مریض میشه تمام دنیام رو غصه پر میکنه آخه محمد جواد خیلی آرومه . ی مدته عادت کرده کارش شده فوتبال و اخبار ورزشی و کشتی و...بالا پایین میره میگه خوب شوت کنه گل بشه کلی هم تبلیغ میکنه میگه بابا بدو داره فوتبال میده